آیا داستان عروسک آنابل واقعی است؟ عروسک آنابل در کدام کشور است؟ عروسک آنابل واقعی به چه سرنوشتی دچار شد؟ عروسک آنابل الان در کجاست؟ صاحب عروسک آنابل چه کسی بود؟
عروسک آنابل در کدام کشور قرار دارد؟
در حال حاضر عروسک واقعی تسخیر شده آنابل در موزه ماورالطبیعه وارن ها ( Occult Museum ) که در کشور ایالات متحده ، شهر مونرو در ایالت کنتیکت واقع شده است، قرار دارد. به علت این که عروسک آنابل تسخیر شده و شیطانی تشخیص داده شده است ، آن را در قفسه ای که با آب مقدس تطهیر شده ، نگهداری می کنند و روی آن هشدار باز نکردن قفسه نوشته شده است.
داستان عجیب عروسک تسخیر شده و شیطانی آنابل
دختری به نام دونا در سال 1970 آنابل را از طرف مادرش به عنوان هدیه دریافت کرد. مادر دونا این عروسک دست دوم را از یک فروشگاه سرگرمی و عتیقه فروشی خریداری کرده بود. دونا در آن زمان دانشجوی پرستاری در کالج بود و با یک دوست و هم اتاقی به نام آنجی زندگی می کرد. در ابتدا هیچ کدام از این دو نفر فکر نمی کردند که عروسک آنابل چیز خاصی باشد. ولی با مرور زمان آن ها متوجه شدند به نظر می رسد عروسک آنابل به خودی خود حرکت می کند.
در ابتدا این حرکات کم و کوچک و تنها در حد تغییر وضعیت بوده است به نحوی که انگار عروسک کمی تکان خورده بود. ولی این حرکات به تدریج زیاد شد و بعد از چند هفته به نظر می رسید که عروسک به طور کامل قادر به حرکت می باشد. دونا و انجی هنگامی که از خانه می رفتند ، عروسک آنابل را بر روی تخت دونا می گذاشتند، ولی بعد از برگشت عروسک آنابل را بر روی مبل پیدا می کردند.
نامزد انجی که لو نام داشت از عروسک متنفر بود. او احساس می کرد که مشکل خاصی یا شیطانی، در این عروسک وجود دارد ؛ ولی دخترها تفکرات مدرنی داشتند و به این حرف ها اعتقادی نداشتند. آن ها اینگونه فکر می کردند که باید توضیحی برای این شرایط وجود داشته باشد.
ولی خیلی زود کارهای عروسک آنابل باز هم عجیب تر شد. دونا شروع به یافتن تکه هایی از کاغذ پوستی در منزل کرد که پیام هایی روی آن ها یادداشت شده بود. ” لطفا به ما کمک کنید ” یا ” به لو لطفا کمک کنید “. برای عجیب تر شدن این مساله همین کافی بود که هیچ کسی در خانه کاغذ خطی در اختیار نداشت. این کاغذها از کجا می آمدند؟
وضعیت بدتر شد وقتی یک شب دونا به خانه برگشت و عروسک آنابل را بر روی تخت خود پیدا کرد در حالی که دست هایش خون آلود بود. خون ( یا مایعی قرمز رنگ ) به نظر می رسید که متعلق به خود عروسک شیطانی باشد. همین کافی بود.
دونا در آخر به این نتیجه رسید که به سراغ یک احضار کننده ارواح برود. آن شخص در کنار عروسک نشست و به دونا و انجی گفت که سال ها قبل از این که مجتمع آپارتمانی آن ها در این مکان ساخته شود، یک مزرعه در این مکان وجود داشته است. جسد یک دختر بچه هفت ساله به نام آنابل هیگینز در این مزرعه پیدا شده بود.
روح آنابل هیگینز در این مکان مانده بود و وقتی که عروسک وارد این آپارتمان شده ، روح آنابل هیگینز با آن ارتباط برقرار کرده است. او به دونا و آنجی اعتماد کرده و از آن ها می خواهد که در کنار آن ها بماند تا در امان باشد. دونا و آنجی هر دو دانشجویان پرستاری بودند و دوست داشتند به مردم کمک کنند و توافق کردند.
تا اجازه دهند عروسک آنابل با آن ها بماند و این جا بود که ناگهان ولوله ای به پا شد. لو شروع به دیدن کابوس کرد. خواب های ترسناکی که در آن ها عروسک آنابل در تخت لو بوده و در حالی که او توانایی حرکت نداشته ، از پاهای او بالا آمده و بعد از رسیدن به گردن لو ، تلاش می کرده با دستانش لو را خفه کند و بکشد. او با حالتی وحشت زده و آشفته از خواب بیدار شده و احساس می کرد تمام خون بدنش به مغزش منتقل شده است. لو به شدت ترسیده و برای دخترها نیز نگران بود.
چند روز بعد او و آنجی در خانه برای یک مسافرت جاده ای برنامه ریزی می کردند که صدای حرکت کسی را در اتاق دونا شنیدند. آن ها مبهوت می شوند که چه کسی در خانه بود؟ آیا فرد مزاحمی یا دزد وارد آپارتمان آن ها شده بود؟
لو به آرامی به کنار در اتاق رفته و پس از کمی گوش دادن ، ناگهان در اتاق را باز کرد. همه چیز همان طور بود که باید باشد، به جز این که عروسک تسخیر شده آنابل از روی تخت پایین آمده و در گوشه اتاق نشسته بود.هنگامی که او به عروسک آنابل نزدیک شده، آن احساس به سراغش آمد، نوعی سوزش در پشت گردن او که نشان دهنده این بود که کسی به او خیره شده است. لو به پشت سرش برگشت و کسی را ندید. داخل اتاق کسی نبود.
و بعد درد شدید را در قفسه سینه اش احساس کرد. او به داخل پیراهنش نگاه کرد و جای چند پنجه را دید. لو می دانست که این کار عروسک آنابل است. جای پنجه های عجیب تقریبا خیلی سریع شروع به بهبود پیدا کردند و بعد از دو روز به طور کامل محو شدند.
جای زخم ها مثل هیچ زخمی که قبلا دیده بودند ، نبود. آن ها متوجه شدند که به کمک بیشتری نیاز دارند و درنتیچجه به دنبال کشیش پیرو کلیسای اسقفی رفتند و وی نیز اد و لورین وارن را در جریان ماجراهای عجیب عروسک آنابل قرار داد.
زمان زیادی نگذشت که وارن ها به نتیجه گیری رسیدند : هیچ روحی وجود نداشت. پای یک موجود غیرانسانی و ماورائی ، یک شیطان در میان بود که با عروسک آنابل ارتباط برقرار کرده بود.
ولی آن ها هشدار دادند که عروسک آنابل تسخیر نشده است ، چون شیاطین نمی توانند اشیاء را تسخیر کنند و فقط می توانند این کار را با انسان ها انجام دهند. موجود شیطانی از طریق عروسک و جابجا کردن آن تلاش می کرد حالت تسخیرشدگی را در آن به وجود آورد.
هدف اصلی در واقع روح خود دونا بود. کشیش عملیات جن گیری را در آپارتمان انجام داد و وارن ها تسخیر شدگی عروسک را از بین بردند. آن ها عروسک آنابل را در یک کیسه قرار دادند و راه طولانی خود به سمت خانه را طی کردند.
اد موافقت کرد که از بزرگراه ها عبور نکنند چون امکان داشت شیطان خودرو را دچار مشکل کند و سرعت آن ها نیز کمتر از 65 مایل بود که سرعت مطمئنی به حساب می آمد. و همانطور که وارن ها فکر می کردند، در راه موتور ماشین گاهی خراب می شد ، فرمان برقی خودرو دچار مشکل می شد و ترمزها به خوبی کار نمی کردند. اد کیسه ای که عروسک داخل آن بود را باز کرد و عروسک آنابل را با آب مقدس تطهیر کرد و اختلالات برای مدتی متوقف شد.
اد عروسک را در کنار میز کارش قرار داد و عروسک شروع به تکان خوردن کرد. این اتفاق چندین بار رخ داد و بعد به صورت ناگهانی متوقف شد. ولی در مدت چند هفته عروسک آنابل دوباره به ترفندهای قدیمی خود برگشت.
او شروع به دیده شدن در اتاق های مختلف خانه وارن ها کرد. با احساس این که عروسک آنابل کم و بیش از طرف نیرویی ماورائی پشتیبانی می شود ، وارن ها از یک کشیش کاتالویک خواهش کردند تا عملیات جن گیری را برای عروسک آنابل انجام دهد.
کشیش جدیت موضوع را درک نکرده بود و به آنابل گفت: ” تو فقط یک عروسک هستی و توانایی آسیب زدن به کسی را نداری! ” اشتباهی بزرگ : در راه رفتن به خانه ، ترمز ماشین کشیش دچار مشکل شد و ماشین او به شدت تصادف کرد. خوشبختانه کشیش زنده ماند.
در آخر وارن ها یک محفظه قفل دار برای عروسک آنابل تهیه کردند و او را تا به امروز در آن نگهداری کردند. این محفظه قفل دار به نظر می رسد که از جابجا شدن روسک آنابل به اطراف جلوگیری می کند ولی کم و بیش احساس می شود هویتی که به آن وصل شده، کم و بیش وجود داشته و منتظر فرصت است. عروسک آنابل کماکان در انتظار روزی می باشد که بتواند دوباره آزاد شود.